به گزارش خبرگزاری «حوزه»، يازدهم ذى القعده سال 148 هجرى قمرى روز ميلاد مسعود امام على بن موسى الرضا عليهما السلام است.[1]،[2] همان امامی که در فرازی برای شیعیانش فرمود: «عَلَيْنَا إِلْقَاءُ الْأُصُولِ إِلَيْكُمْ وَ عَلَيْكُمُ التَّفَرُّع»؛ بر ماست كه اصول كلى را به شما القا نماييم و استنباط فروع بر عهده شماست».[3]،[4] این گونه است که قسمت مهمى از احادیث شیعه (هزاران حدیث) از هشتمين امام، على بن موسى الرضا عليه السلام است، و اين به خاطر آن است كه آن بزرگوار در شرايطى از زمان و مكان قرار داشتند كه فشار دشمنان به ویژه بنى عباس بر آن حضرت كمتر بود، به همين دليل توانستند احاديث زيادى كه از رسول خدا صلى الله عليه و آله به وسيله پدران و اجدادشان به آنها رسيده بود، در تمام ابواب معارف و احكام فقه اسلام از خود به يادگار بگذارند.[5]
از سوی دیگر قرآن مجيد در حدود 70 آيه در مورد عقل سخن مى گويد، و خداوند به اشكال مختلف مسلمانان را به تفكر و انديشه دعوت مى كند، به نحوی که باید اسلام را دين عقل و خِرد دانست،[6]
این گونه است که اجتماع فكرى و فرهنگى بر گرد امام على بن موسى الرضا عليهم السلام در آن زمان تحقق یافت[7] بلکه، در اين گونه اعصار، مرجع، علماى اسلام بودند كه در رأس آنها ائمه اهل بيت علیهم السلام قرار داشتند.[8]
* عقلانیت؛ تعقل؛ اندیشه و خِردورزی
بی شک بر هر عاقلى لازم است كه رأى عاقلان ديگر را (از طريق مشورت) به رأى خود اضافه كند و علوم دانشمندان را به علم خويش بيفزايد.[9]،[10]
حال بعضى ممكن است تصور كنند حتماً بايد با كسى مشورت كرد كه عقل او از انسان قوى تر يا لااقل مساوى باشد در حالى كه چنين نيست؛ انسان اگر دسترسى به چنين اشخاصى پيدا نكند سزاوار است حتى با زيردستان خود مشورت كند، چنان كه مرحوم علامه مجلسى در حديثى از بحارالانوار از امام على بن موسى الرضا عليه السلام نقل مى كند كه يكى از يارانش مى گويد: خدمت آن حضرت بوديم سخن از پدرش (امام كاظم عليه السلام) به ميان آمد. فرمود: «عقل او قابل مقايسه با عقول ديگران نبود ولى با اين حال گاهى با بعضى از غلامانش مشورت مى كرد. بعضى به آن حضرت گفتند: شما با مثل چنين شخصى مشورت مى كنيد؟ فرمود: :«إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى رُبَّمَا فَتَحَ عَلَى لِسَانِهِ»؛ اى بسا خداوند متعال كليد حل مشكل را بر زبان او قرار دهد».[11]،[12]
لذا «مشورت با صاحبان فكر و انديشه و متابعت كردن از آنها»[13]،[14] امری انکارناپذیر است، البته در زمينه تأثير سكوت در تفكر عميق و استوارى عقل[15]در حديثى از امام على بن موسى الرضا علیه السلام آمده است:« از نشانه هاى فهم و عقل، داشتن آگاهى و بردبارى و سكوت است، سكوت درى از درهاى حكمت است».[16]،[17]
بنابراین مهم خوب خواندن و تدبر و انديشه است، امام رضا علیه السلام مى فرمايد: «آن مقدار بخوانيد كه در آن خشوع قلب و صفاى باطن و نشاط روحانى و معنوى باشد».[18]
* عقلانیت و ایمان
بی تردید پيشوايان دين، حافظان دين و نگهبانان اعتقاد و ايمان مردم هستند،[19] از سوی دیگر بهترين راه براى از ميان بردن مفاسد اخلاقى و اجتماعى بالا بردن سطح فرهنگ و ايمان مردم است.[20]
لذا در روایتی از امام رضا عليه السلام در تبیین این مسأله که از پدر و اجداد بزرگوارش و على عليه السلام نقل مى كند می خوانیم[21]«...؛ رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمودند: ايمان عبارت از شناخت قلبى و اقرار زبانى و عمل به وسيله اعضا و جوارح است، در حقيقت اينها اركان ايمان به حساب مى آيند».[22]،[23]
در تبیین این مسأله باید گفت گاهى انسان كار خوبى انجام مى دهد و يا ديگران كار خوبى انجام مى دهند، اما در او اثر نمى گذارد، و گاهى كار بدى انجام مى دهد و يا ديگران انجام مى دهند، اما در او تأثيرى ندارد و بى تفاوت است، اين نشانه عدم ايمان است، چون حقيقت ايمان آن چيزى است كه به وجود انسان جهت بدهد و اگر جهت ندهد معلوم مى شود كه پايه و اساسى ندارد،[24] در مقابل چيزى كه هماهنگ باايمان اوست براى او جاذبه دارد و آنچه ناهماهنگ است براى او نفرت آور است كه اين نشانه ايمان است.[25]
لذا اگر بخواهيم ايمانمان را آزمايش كنيم از همين معيار مى توانيم استفاده كنيم كه اگر كار بدى انجام داديم تا شب ناراحت بوده، و اگر كار خوبى انجام داديم هر وقت آن كار خير را مى بينيم خوشحال شويم كه خدا به ما توفيق داده است، اين دليل بر ايمان ماست.[26]
حال با این اوصاف به اين نكته مى رسيم که اگر خلافى در عالم رخ داد و از دست آن فرد مجرم كارى ساخته نيست ولى در قلبش احساس ناراحتى مى كند،[27] اين ناراحتى در مقابل گناه، مرحله اى از توبه و پشيمانى است.[28]
از این رو در حديثى از امام على بن موسى الرضا عليه السلام مى خوانيم كه از جدش رسول خدا صلى الله عليه و آله چنين نقل مى كند:«لَيْسَ شَيْءٌ أَحَبَّ إِلَى اللَّهِ مِنْ مُؤْمِنٍ تَائِبٍ أَوْ مُؤْمِنَةٍ تَائِبَةٍ»؛ چيزى در نزد خدا محبوب تر از مرد يا زن با ايمانى كه توبه كند نيست!».[29]،[30]
هم چنین باید اذعان نمود بالاترين منزلگاه ايمان، پله اى است كه هركس به آنجا برسد، سعادتمند و پيروز مى شود؛[31] كه در این میان حُسن خلق، كليد بهشت، وسيله جلب رضاى خدا، نشانه بارز قدرت ايمان، و همطراز عبادت هاى شبانه و روزانه معرفی شده است.[32]
در حديثى از امام رضا علیه السلام آمده است كه پيامبر ص فرمود: «بر شما لازم است به سراغ ُحسن خُلق برويد، زيرا حُسن خلق سرانجام در بهشت است، و از سوء خُلق بپرهيزيد كه سوء خلق سرانجام در آتش است».[33]،[34]
و از آنجا که در بیان نورانی امام على بن موسى الرضا علیه السلام[35] «الْإِيمَانُ فَوْقَ الْإِسْلَامِ بِدَرَجَة»؛ ايمان يك درجه برتر از اسلام است»،[36] لذا در كتاب «فقه الرضا» «بخل» خلاف ايمان معرفی شده است.[37]،[38] و در حديثى دیگر از آن حضرت، بيزارى و برائت از انحصارطلبان، از لوازم ايمان و اسلام شمرده شده است: «وَ الْبَرَاءَةُ مِنْ أَهْلِ الِاسْتِيثَار».[39]،[40]
اینچنین است که در حديث پرمعنايى دیگر از هشتمین امام علیه السلام آمده است كه مؤمن نمى تواند مؤمن باشد مگر اين كه سه خصلت در او وجود داشته باشد: سنتى از پروردگار، و سنتى از پيامبر صلى الله عليه و آله و سنتى از ولى او، سپس مى فرمايد: «خداوند عالم الغيب است و اسرار غيب را بر كسى فاش نمى كند، مگر براى رسولانى كه آنها را (براى حفظ اسرار غيب) پذيرفته است».[41] سپس سنت پيامبر صلى الله عليه و آله را مدارا با مردم، و سنت ولى او را صبر در برابر مشكلات بر مى شمرد.[42]،[43]
* عقلانیت و دینداری
هنوز كم نيستند كسانى كه گمان مى كنند دين دارى فقط براى آباد ساختن سراى آخرت و راحتى پس از مرگ است و اعمال نيك توشه اى است براى سراى ديگر و به نقش مذهب پاك و اصيل در زندگى اين جهان به كلى بى اعتنا هستند، و يا اهميت كمى براى آن قائلند.[44]
در حالى كه مذهب پيش از آنكه سراى آخرت را آباد كند، آباد كننده سراى دنيا است، و اصولاً تا مذهب در اين زندگى اثر نگذارد تأثيرى براى زندگى آخرت نخواهد داشت!.[45]
لذا مهم اين است كه بدانيم حقيقت «عبادت» و دین داری چيست؟ آيا تنها انجام مراسمى مانند ركوع و سجود و قيام و قعود و نماز و روزه منظور است؟[46] يا حقيقتى است ماوراى اينها؟ هر چند عبادات رسمى نيز همگى واجد اهميتند.[47]
ناگفته پيداست حقيقت عبادت نهايت خضوع در برابر پروردگار است. كسى كه شيرينى خضوع و تواضع در برابر خدا را دريابد در برابر خلق خدا نيز متواضع است.[48] لیکن حلقۀ مفقودۀ تکمیل و تحقق این مهم را باید در حديثى از امام على بن موسى الرضا علیه السلام جستجو نمود که فرمود:«لَيْسَ الْعِبَادَةُ كَثْرَةَ الصَّلَاةِ وَ الصَّوْمِ إِنَّمَا الْعِبَادَةُ التَّفَكُّرُ فِي أَمْرِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ»؛ عبادت به زيادى نماز و روزه نيست، عبادت واقعى تفكر در كار خداوند متعال و اسرار جهان آفرينش است.[49]،[50]
سرّ آن هم بر هر فرد با فكرى روشن و هويدا است، چون در اثر تفكر در نظام عالم هستى و عجايب و شگفتى هاى آن، پايه ايمان و دانش انسان بالا رفته و در اين هنگام اذكارى را كه مى گويد همه از روى اخلاص و كمال معرفت خواهد بود، و البته يك چنين ذكر و عبادتى قابل مقايسه با غير آن نيست.[51]
* عقلانیت و تبیین فلسفه و اسرار احکام و عبادات
بدیهی است عبادت و بندگى، شيوه نامه و آيين نامه عملى مى خواهد همان چيزى كه عقل از تهيه و تنظيم آن عاجز است و تنها خالق انسان است كه با آگاهى از مصالح و مفاسد امور، مى تواند جعل قانون كند و مقررات عملى و شيوه نامه بندگى را تدوين نمايد.[52]
لذا بايد دانست كه فقه چيزى غير از شيوه نامه بندگى و آيين نامه زندگى نمى باشد.[53] بلکه شيوه نامه اى است كه توسط رسولان خدا بدست ما رسيده است و آيين نامه اى است كه با بررسى آيات الهى و مطالعه در سنت و سيره رسول و اوصياى وارثش تنظيم و تدوين مى شود، همان حقيقتى كه در بيان امام على بن موسى الرضا عليه السلام تجلى يافته است،[54] آنجا كه در جواب سؤال از علت وجوب شناخت پيامبران و ايمان به آنها و وجوب اطاعت از آنها مى فرمايد: «وقتى كه انسان ها از طريق توانمندى ها و استعدادهاى شخصى شان نتوانند مصالح خويش را تأمين كنند و از طرفى خداوند، قابل رؤيت ظاهرى نباشد و انسان ها نيز از ادراك او عاجز باشند چاره اى جز اين نيست كه پيامبر معصومى را واسطه بين خود و آنان قرار دهد تا آنها را از امر و نهى و ادبش آگاه سازد و به عوامل دستيابى به منافع و فاصله گرفتن از مضرات واقفشان نمايد».[55]،[56]
در ادامه دیگر روايت از آن حضرت نيز مؤيد همين مطلب است، كه فرمود:«بدانيد كه در رأس اطاعت خداى سبحان اين مطلب قرار گرفته كه ما بايد در برابر تمام احكام و دستورات و قوانين الهى تسليم شويم، و همه آنها را اجرا كنيم،[57] چه احكامى كه فلسفه آنها را عقل ما درك مى كند و چه احكام و دستوراتى كه فلسفه آنها را عقل ما نمى تواند درك كند ... و خداوند مردم را با اطاعت و بندگى خود با قوانين عقلانى و فوق عقل، امتحان و آزمايش مىكند، تا حجت بر مردم تمام شود و شبهه ها زدوده گردد».[58]،[59]
هم چنین آن امام بزرگوار در فرازی دیگر فرمودند؛ «تمام چيزهايى را كه خداوند مباح كرده به خاطر مصلحت و منفعت بوده و هرچه را حرام كرده به خاطر مفسده و مضرات و خطرات آن بوده است».[60]؛« خداوند از خوردنى ها و آشاميدنى ها چيزى را مباح نكرده مگر اينكه در آن منفعت و مصلحت بوده و چيزى را حرام نكرده، مگر اين كه در آن ضرر و نابودى و فساد بوده است».[61]،[62]
با این تفاسیر امام رضا عليهما السلام علیرغم فشارها و تنگناها حكومت بنى عباس، در همان شرايط به ترويج فرهنگ اهل بيت و فقه آل محمد صلى الله عليه و آله پرداختند.[63]
آن حضرت در روایتی درباره آثار کلی عبادت فرمود:[64] «اگر كسى بگويد: چرا خداوند به بندگانش دستور عبادات داده (مگر نياز به عبادت آنها دارد؟) در پاسخ گفته مى شود، اين به خاطر آن است كه ياد خدا را به فراموشى نسپارند، و ادب را در پيشگاه او ترك نكنند، و از امر و نهى او غافل نشوند، چرا كه در آن صلاح و قوام آنها است، و اگر مردم بدون پرستش و عبادت رها شوند، مدت زيادى بر آنها مى گذرد (و از ياد خدا غافل مى شوند) لذا دلهاى آنها قساوت پيدا مى كند.»[65]،[66]
در ادامه و در تبیین فلسفۀ نماز و در حديثى از امام على بن موسى الرضا عليه السلام مى خوانيم: «فلسفه نماز اقرار به ربوبيت خداوند متعال و نفى هرگونه شرك و قيام در برابر ذات پاك خداوند با تسليم و تواضع و خضوع است».[67] ،[68] همانگونه که در حديث معروف از آن حضرت آمده است: «الصَّلَاةُ قُرْبَانُ كُلِّ تَقِي»؛ نماز وسيله تقرب هر پرهيزگارى است».[69]،[70]
آن گاه امام رضا عليه السلام در ادامه اين سخن به شرح اجمالی درباره فلسفه نماز و روزه و زكات، پرداخته چنين مى فرمايد: «(خداوند نماز را واجب كرد) به اين جهت كه ساييدن پيشاني ها كه بهترين جاى صورت است بر خاك، موجب تواضع و فروتنى است و گذاردن اعضاى پرارزش بدن بر زمين دليل بر كوچكى،[71] و چسبيدن شكم ها به پشت، به هنگام روزه، مايه تواضع است و نيز پرداخت زكات، موجب صرف ثمرات زمين و غير آن براى نيازمندان و مستمندان مىگردد (و همه اين امور، بندگان را از آفت كبر و غرور بازمى دارد و به تواضع و فروتنى دعوت مى كند)». [72]
هم چنین در روايتى كه محمد بن سنان[73] از امام هشتم حضرت على بن موسى الرضا عليه آلاف التحية و الثناء نقل كرده علت تحريم ربا را چنين بيان مى كند:[74] حضرت رضا عليه السلام در اين روايت براى حرمت ربا دو دليل ذكر فرموده است: نخست سخن خداوند متعال در قرآن مجيد كه از رباخوارى نهى كرده است، ديگر اين كه رباخوارى أكل مال به باطل است، سپس امام عليه السلام مثال مى زند كه اگر كسى يك درهم را به دو درهم بفروشد.[75] در اين معامله يك درهم در مقابل يك درهم قرار مى گيرد اما درهم دومى كه فروشنده از خريدار مى گيرد، باطل است و دليل عقلى و منطقى ندارد به همين جهت أكل مال به باطل است، از اين رو رباخوارى حرام شده است، سپس چنين معامله اى را كه باعث فساد اموال مى شود به معامله انسان سفيه تشبيه مى كند؛ يعنى معامله ربوى شبيه معامله سفهى است و معامله سفهى باطل است».[76]
سخن آخر
در خاتمه باید گفت تنها متابعت و پيروى از معصومين مى تواند انسان را از گمراهى و متابعت شياطين به طور قطع باز دارد؛ چرا كه افراد غيرمعصوم خود ممكن است لغزش پيدا كنند و گرفتار خطا و گناه شوند و بازيچه دست شيطان گردند![77]
بنابراین و با توجه به کلام نورانی امام على بن موسى الرضا عليه السلام که فرمود؛ «نَحْنُ أَهْلُ الذِّكْرِ وَ نَحْنُ الْمَسْئُولُونَ»؛ اهل ذكر مائيم و از ما بايد سؤال كرد»[78]، باید تأکید نمود ائمۀ معصومین علیهم السلام مصداق اتم و اكمل «اهل ذكر» هستند، زیرا علم آنها از علم پيامبر صلى الله عليه و آله و خدا سرچشمه مىگيرد، علم آنها علمى خالى از خطا و اشتباه است، علمى توأم با مقام عصمت می باشد.[79]
اینگونه است که در دعاى پرمعنايى كه بعد از زيارت امام على بن موسى الرضا عليه السلام به آن توصيه شده، مى خوانيم: «كُلَّمَا وَفَّقْتَنِي بِخَيْرٍ فَأَنْتَ دَلِيلِي عَلَيْهِ وَ طَرِيقِي إِلَيْهِ»؛ هرزمان مرا به كار نيكى دادى تو راهنماى من به سوى آن و نشان دهنده مسير من بودى».[80]،[81]
بدین ترتیب در حديثى از امام على بن موسى الرضا (ع) مى خوانيم: كه فرمود: «نَحْنُ حُجَجُ اللَّهِ فِي خَلْقِهِ ... وَ نَحْنُ شُهَدَاءُ اللَّهِ وَ أَعْلَامُهُ فِي بَرِيَّتِه..»؛ ما حجت هاى خدا در ميان خلقيم و شاهدان او و نشانه هايش در ميان مردميم»[82] و به تعبیر دیگر از آن حضرت، آل محمد صلى الله عليه و آله كسانى هستند كه از قرآن استنباط مى كنند و حلال و حرام را مى شناسند و آنها حجت خدا بر خلق او هستند».[83]
پژوهش؛ تهیه و تنظیم؛ معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی
دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (دام ظلّه) makarem.ir
پاورقی:
[1] منتهى الآمال، تاريخ زندگانى امام رضا عليه السلام و بحارالانوار، جلد 49، صفحه 9، حديث 16 و صفحه 10، حديث 17.
[2] كليات مفاتيح نوين ؛ ص829.
[3] بحار الأنوار، ج 2، ص 245.
[4] دائرة المعارف فقه مقارن ؛ ج1 ؛ ص252.
[5] اعتقاد ما ؛ ص121.
[6] از تو سوال مى كنند(مجموعه سوالات قرآنى از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله) ؛ ص149.
[7] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج4 ؛ ص365.
[8] تفسير نمونه ؛ ج11 ؛ ص245.
[9] غررالحكم، ص 55، ح 496.
[10] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج13 ؛ ص318.
[11] بحارالانوار، ج 72، ص 101، ص 25.
[12] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج10 ؛ ص421.
[13] سفينة البحار، جلد 1، صفحه 718 در بحث« شور».
[14] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين) ؛ ج2 ؛ ص350.
[15] گفتار معصومين(ع) ؛ ج1 ؛ ص47.
[16] وسائل جلد 8 صفحه 532.
[17] تفسير نمونه ؛ ج17 ؛ ص59.
[18] برگزيده تفسير نمونه، ج5، ص: 320.
[19] جلوه حق بحثى پيرامون( صوفيگرى) در گذشته و حال ؛ ص8.
[20] تعزير و گستره آن ؛ ص13.
[21] گفتار معصومين(ع) ؛ ج2 ؛ ص135.
[22] عيون اخبارالرضا عليه السلام، ج 1، ص 227.
[23] گفتار معصومين(ع)، ج2، ص: 136.
[24] گفتار معصومين(ع) ؛ ج1 ؛ ص201.
[25] همان؛ ص: 202.
[26] همان.
[27] همان.
[28] همان.
[29] مستدرك الوسائل؛ جلد 12؛صفحه 125.
[30] اخلاق در قرآن ؛ ج1 ؛ ص222.
[31] مثالهاى زيباى قرآن ؛ ج2 ؛ ص124.
[32] تفسير نمونه، ج24، ص: 381.
[33] « روح البيان»، جلد 10، صفحه 108.
[34] گفتار معصومين(ع) ؛ ج2 ؛ ص20.
[35] تفسير نمونه ؛ ج22 ؛ ص207.
[36] بحار الانوار جلد 70 صفحه 136.
[37] همان، جلد 75، صفحه 346.
[38] اخلاق در قرآن ؛ ج2 ؛ ص376.
[39] عيون الاخبار، ج 2، ص 133.
[40] دائرة المعارف فقه مقارن ؛ ج2 ؛ ص441.
[41] اخلاق در قرآن ؛ ج3 ؛ ص364.
[42] بحارالانوار، جلد 72، صفحه 68.
[43] اخلاق در قرآن ؛ ج3 ؛ ص364
[44] تفسير نمونه ؛ ج9 ؛ ص11.
[45] همان؛ ص 12.
[46] برگزيده تفسير نمونه ؛ ج4 ؛ ص552.
[47] همان؛ ص: 553.
[48] اخلاق در قرآن ؛ ج2 ؛ ص74.
[49] اصول كافى جلد 2 كتاب«الكفر و الايمان» باب التفكر( صفحه 45).
[50] تفسير نمونه ؛ ج18 ؛ ص141.
[51] جلوه حق بحثى پيرامون( صوفيگرى) در گذشته و حال ؛ ص133.
[52] دائرة المعارف فقه مقارن ؛ ج1 ؛ ص49.
[53] همان.
[54] همان؛ ص: 50.
[55] بحار الأنوار، ج 6، ص 60- 59؛ عيون اخبار الرضا، ج 2، ص 99.
[56] دائرة المعارف فقه مقارن ؛ ج1 ؛ ص50.
[57] همان ؛ ص415.
[58] بحار الأنوار، ج 75، ص 348.
[59] دائرة المعارف فقه مقارن، ج1، ص: 416.
[60] همان ؛ ص410.
[61] مستدرك الوسائل، ج 16، ص 165، باب اول از ابواب اطعمه محرمه، ح 5.
[62] دائرة المعارف فقه مقارن ؛ ج1 ؛ ص410.
[63] همان ؛ ص103.
[64] اخلاق در قرآن ؛ ج1 ؛ ص343.
[65] عيون اخبار الرضا، مطابق نقل نور الثقلين، جلد 1، صفحه 39، حديث 39.
[66] اخلاق در قرآن، ج1، ص: 344.
[67] وسائل الشيعة، جلد 3، صفحه 4، كتاب الصلاة، باب وجوب الصلاة، حديث 7.
[68] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج7 ؛ ص439.
[69] الكافى، جلد 3، صفحه 265، حديث 6.
[70] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج7 ؛ ص726.
[71] همان، ص: 440.
[72] همان.
[73] محمد بن سنان از اصحاب امام على بن موسى الرضا( ع) است و غالبا علل احكام را كه حضرت رضا( ع) فرموده است ايشان نقل مىكند ولى در علم رجال محل بحث و اختلاف است، عدهاى جدا او را توثيق مىكنند و بعضى تضعيف مىنمايند و گروه سومى قائل به توقف شدهاند، ولى نظر به اين كه ما در اينجا در صدد اثبات حكم شرعى نيستيم، بلكه فلسفه حكم را بيان مىكنيم مشكلى ايجاد نمىشود.
[74] ربا و بانكدارى اسلامى ؛ ص33.
[75] لازم به يادآورى است كه ربا دو قسم است:
( 1). ربا معاملهاى كه اختصاص به كالاهاى خاصى دارد.
( 2). رباى قرضى كه در همه كالاها جارى است و مثال مطرح شده در روايت از قسم اول است ولى فلسفه آن اختصاص به اين قسم ندارد، بلكه از جملات ديگر روايت استفاده مىشود كه اين علت يعنى اكل مال به باطل در هر دو قسم ربا جارى است.
[76] وسايل الشيعة، جلد 12، ابواب الربا، باب 1، حديث 11.
[77] پيام قرآن ؛ ج9 ؛ ص109.
[78] تفسير برهان، جلد 2، صفحه 369.
[79] پيام قرآن ؛ ج9 ؛ ص110.
[80] بحار الانوار، جلد 99، صفحه 55.
[81] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج7 ؛ ص331.
[82] از كتاب« كمال الدين» صدوق، طبق نقل تفسير نور الثقلين جلد 3 صفحه 526 روايات ديگرى نيز به همين مضمون در اين زمينه نقل شده است.
[83] تفسير كنز الدقائق، جلد 3، صفحه 486.